زندگی دوباره بعد از این همه تلخی

                              س خ ت ه ؛ خیلی س خ ت هچقدر سخته آدم فقط خودش باشه و دنیای خودش...          چقدر سخته کسی معنی نگاه خستت رو نفهمه...                  چقدر سخته به همه لبخند بزنی و توی دلت یه دنیا غم باشه...                            چقدر سخته دلت گرفته باشه و یه بغض تو گلوت داشته باشی                               ,اما مجبور باشی بخندی...      چقدر سخته دلتنگ باشی ,اما مجبور باشی د زندگی دوباره بعد از این همه تلخی...

مدت هاست تنهام

اما دلتنگ آغوشی نیستم

خسته ام

ولی به تکیه گاهی نمی اندیشم

چشمام تر هستند و گاهی قرمز

ولی رازی ندارم!!!

" چون مدت هاست....

دیگر کسی را خیلی دوس ندارم ...."

زندگی دوباره بعد از این همه تلخی...

حس خوبیـــــــــه . . .

به خودتـــــــ میای میبینــی به کسی که رهـــــــات کــــــرده و 
بــــــدجـــــور بهت ظلــــــــم کــــرده 
دیگـــــه نـــــــه نیـــــــازی داری نــــــه احســـــــاسی
ولـــــی اون داره از بی تــــــــــــو بـــــودن میمیــــــــــره

زندگی دوباره بعد از این همه تلخی...

برگ خشکی روی زمین نیست ، اما صدای خش خش برگا زیر پای عابرا داره میاد.این یعنی پاییز داره میاد ! فکر می کنم دیگه همه فهمیدن که من چه قدر پاییز و دوست دارم . این دوست داشتن من بی دلیل نیست ، برای دوست داشتنم کلی دلیل دارم . پاییز و دوست دارم :  بخاطر  غریب و بی صدا اومدنش . همیشه آروم میاد و خودشو نشون میده .   بخاطر رنگ زرد قشنگش که آدمو دیونه ی خودش میکنه .   بخاطر خش خش برگایی که وقتی روش پا میذا زندگی دوباره بعد از این همه تلخی...

میخوام از یاد ببرم یکسال گذشته رومیخوام خیلیا رو نشناسم میخوام دیگه قلبم درد نگیره وقتی از ته دل میخندم .... میخوام ی ادم جدیدی باشم که کسی منا نشناسه میخوام که آروم باشم .... بیخیال باشم کاش اون یکسال لعنتی نبود کاش آلزایمر میگرفتم اره خدا یکسال زندگیم اونجوری شد تا ی درس خیلی خیلی سخت رو یادم بدی منم شاگرد خوب .... یادش گرفتم حالا وقته امتحانه  نمی دونم کدومش سخت تره .... درس یادگرفتنه یا امتحان زندگی دوباره بعد از این همه تلخی...